کد مطلب:261602
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:261
شعری در شهادت امام حسن عسکری
چون امام عسكری، چشم از جهان پوشید و رفت
مهدی او هم، ز چشم ما نهان گردید و رفت
در حجاب خاك، تا مستور شد آن آفتاب
پردگی در پرده ی غیبت شد این خورشید رفت
جان آن سوزد ز زهر و جان این، از داغ سوخت
هر یكی با آتش دل، چهره بر تابید و رفت
هم پسر دست پدر بوسید و از او رخ نهفت
هم پدر رخسار زیبای پسر، بوسید و رفت
در حیات عسكری كآغاز شد با درد و غم
زهر آتش زد، شهادت خاتمه بخشید و رفت
[ صفحه 59]
دست او لرزان و، جام مصطكی بر دست او
مهدیش را خواند و، آب از دست او نوشید رفت
خانه اش از دشمنان غارت شد و آتش گرفت
آن كه بذر دوستی، در سینه ها پاشید و رفت
پیشش تنها و تنهاتر از او، مهدی اوست
كز عدو تنها، ز هجران پدر نالید و رفت
چهار ساله كودك و، یك شهر، دشمن، ای دریغ
خانه را با اهل آن، در كام آتش دید و رفت
در عزای آن پدر، و اندر فراق این پسر
ای «مؤید» اشك غم بر چهره ام غلطید و رفت